۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

ميراث 57

میراث 57

« من بايد عرض كنم كه اين محمدرضاي پهلوي، اين خائن خبيث، فرار كرد و همه‏چيز ما را به باد داد، مملكت ما را خراب كرد، قبرستانهاي ما را آباد كرد، مملكت ما را از ناحيهء اقتصاد خراب كرد، تمام اقتصاد ما، الآن خراب است و درهم ريخته است و اگر چنانچه بخواهيم ما اقتصاد را به حال اوّل برگردانيم، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند، نمي‏توانند اين اقتصاد را از بين ببرند، اين ريختگي اقتصاد را از بين ببرند.»

« از بس تبليغات سوء شده است، نمي‏توانند باور كنند كه اين ملت، يك ملتي است كه براي حق ايستاده است و ملت متمدني است كه در برابر وحشي‏ها ايستاده است. دنيا مي‏گويد، اينها وحشي هستند؛ لاكن اينها متمدن‏هايي هستند كه در مقابل وحشي‏‎ها ايستاده‏اند.»


« دنيا مي‏گويد اينها وحشي هستند؛ لاكن اينها متمدن‏هايي هستند كه در مقابل وحشي‏‎ها ايستاده‏اند »

خميني (سخنرانی های بهمن 1357)


مي‏خواهيم يك نتيجه‏گيري بكنيم. محمدرضا شاه، ميراثي را كه از خود به جا گذاشت و ايران را ترك گرفت با زبان آمار و ارقام است و نه با شعار و گردن‏شقي و فحاشي. آنچه بيشتر ملموس و دريافتني است، رشد اقتصادي، صنعتي، اجتماعي، سياسي، و فرهنگي ايران در زمان 25 سال آخر حكومت محمدرضا شاه، 25 سال آخر حكومت از انقلاب يا كودتا يا شورش يا هرچه اسمش را مي‏گذاريم، 28 مرداد 32 تا بهمن 57؛ نه تنها با 29 سال عمر حكومت جمهوري اسلامي ايران قابل مقايسه نيست بلكه با 250 سال حكومتهاي پيش از پادشاهان پهلوي، يعني رضاشاه، و قاجار نيز قابل مقايسه نيست. اينها بايد روزي در تاريخ نوشته شوند و ما ياد بگيريم؛ ياد بگيريم تا تاريخ را بخوانيم، بدون اينكه بگوئيم مصدق خوب است يا محمدرضاشاه يا حزب توده. برويم اصل قضيه را دريابيم. اينها حقيقت زبان آمار هستند نه شعار.

« مملکت ما را خراب كرد، قبرستانهاي ما را آباد كرد »

* در سال 1332 يعني پايان حكومت دكتر محمد مصدق، مجموع دانشجوياني كه در مدارس عالي ايران تحصيل مي‏كردند، از مرز 10 هزار تن نمي‏گذشت؛ اما در سال 1357 تنها 12 ميليون ديپلمه در بين 35 ميليون نفر جمعيت ايران وجود داشت.

* در سال 1332 درآمد سرانهء ايرانيان كمتر از 80 دلار بود، در حالي در سال 1357 به رقم 2450 دلار رسيده بود؛ يعني 30 برابر در عرض 25 سال افزايش يافت.

* در سال 1332 هر ريال، واحد پول ايران، چيزي كمتر از چند سنت آمريكا نبود، در حالي كه در سال 1357، هر 65 ريال ايران با يك دلار آمريكا معاوضه مي‎شد و واحد پولي ايران، يكي از 7 واحد پولي معتبر جهان به شمار مي‏رفت.

* در سال 1332 درآمد ايران از محل فروش هر بشكه نفت، فقط 33 سنت بود! در حالي كه در سال 1357 با لغو قراردادهاي كنسرسيوم از سوي شاه، هر بشكهء نفت تا 37 دلار فروخته مي‎شد. (توجه كنيد 37 دلار در سال 1978 چه ارزش فوق‏العاده‏اي داشته است)

« تمام اقتصاد ما، الآن خراب است و درهم ريخته است »

* در سال 1332 ميزان دخائر ارزي و پشتوانهء ايران، بدهي چند هزار شيلينگي و پوندي بود كه مصدق از دولتهاي خارجي وام گرفته بود تا براي پرداخت حقوق نظامي‏ها، كارمندان و كارگران به كار گرفته شود؛ اما در سال 1357 ايران بيش از 23 ميليارد دلار ذخيرهء ارزي در نزد كشورهاي خارجي و بانك بين‏الملل داشت.

* در سال 1332 چيزي به نام «شركت ملي نفت ايران» وجود نداشت، كار استخراج و پالايش نفت ايران را كارگران تركيه، انگلستان و چند كشور ديگر انجام مي‎دادند؛ در حالي كه در سال 1357 شركت ملي نفت ايران، سومين شركت بين‏المللي نفت جهان به شمار مي‏رفت كه علاوه بر كار توليد و استخراج نفت در ايران، پالايشگاهي در افريقاي جنوبي و ديگر نقاط جهان احداث كرده بود؛ الآن ما حتا پالايشگاه براي بنزين مصرفي داخل ايران نداريم.


* در سال 1332 مجموع هواپيماهاي نظامي و غيرنظامي ايران، از مرز 150 فروند نمي‏گذشت و اساسن مدتها بود كه نيروي دريايي ايران، رمقي براي گرفتن چند شكارچي كوسه در خليج فارس را هم نداشت؛ اما در سال 1357 ارتش ايران، پنجمين ارتش غيراتمي جهان بود و به شكرانهء پاسداري فرماندهان نيروي دريايي شاهنشاهي، ايران ژاندارم خليج فارس ناميده مي‎شد و هيچ كشور و شيخ‏نشين خليج فارس، جرأت آنكه خليج فارس را خليج عربي بنامند، نداشتند. در سال 1357 نیروی هوایی ایران، بیش از 450 جنگندهء پیشرفته در اختیار داشت و از 5000 خلبان بسیار ماهر، بهره می برد.


اينها كه گوشهء اندكي از سازندگي نمايان در دوران قبل از 1357 است، بايد دانست و دانسته شود كه چگونه به تصور غلط مصدقي‏ها و توده‏اي‏ها و جبههء ملي‏ها، محمدرضا شاه را عامل يك كودتاي ضدايراني مي‏نامند؛ و همه جا مي‏گويند و مي‏نويسند كه شاه توسط سازمان سيا و انگلستان به سلطنت برگشت. محمدرضا شاه توانست اين همه براي سازندگي ايران تلاش كند، ولي در همين دورهء 25 سالهء پس از 28 مرداد 32 تا 57، براي دهها كشور ديگر كه تحت سلطهء همان آمريكا و انگليس بودند، چنين سازندگي و پيشرفتي ابدن وجود نداشت. توجه شود كه تنها ايران بود كه از يك كودتاي آمريكايي به زعم مصدقي‎ها و جبههء ملي‏‎ها، تا به اين اندازه از ترقي و پيشرفت بهره‏مند شده بود. بي‏شرمي و دشمني هم حدي دارد.

دیدن و شنیدن فیلمی در این مورد
ایران (دیروز ، امروز)

۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

دستور شماره 240 تاران

يك ماجري حقيقي از دوران جنگ سرد

سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) از سال 1334 به بعد، برای کنترل کامل اتحاد جماهیر شوروی، اقدام به استقرار ماهواره‌های جاسوسی در مدار زمین نمود که این ماهواره‌ها، ایستگاههای گیرندة زمینی‌‌شان در خاک ایران قرار داشتند. قسمتي از وظيفة جمع‌آوري اطلاعات از خاك شوروي بر عهده هواپيماهاي جاسوسي همچون U-2 و بعدها RF-4 قرار داشت و اين عمليات تحت عنوان ژن سياه (Dark Gene) تا زمان انقلاب مذهبي سال 57 ادامه داشتند...

هواپيماي شناسايي - جاسوسي RF-4E نيروي هوايي شاهنشاهي ايران

در سال 1328 شاه فقيد به دعوت ترومن، رئيس جمهور وقت آمريكا به ايالات متحده سفر نمود. در آن زمان ريچارد نيكسون معاون رئيس جمهور آمريكا بود. در اين سفر از شاه ايران پذيرايي درخور و شاياني به عمل آمد و ميهماني‌هاي مختلفي به افتخار ايشان ترتيب يافت. يكي از مهمترين اين پذيرايي‌ها، ميهماني باشكوهي بود كه ژنرال برادلي (افسر نامدار آمريكايي و رئيس وقت ستاد مشترك ارتش آمريكا) به افتخار شاه ايران برگزار نمود. در اين ميهماني بيشتر مقامات عاليرتبة ارتش آمريكا با لباس كامل نظامي حضور داشتند.

استقبال رسمي هري ترومن از شاه فقيد در فرودگاه (1328)

ارتشبد حسين فردوست در خاطراتش از اين ميهماني چنين نوشته است:
«در حين ميهماني، رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا كه ژنرال چهار ستاره بود به من كه در گوشه‌اي ايستاده بودم نزديك شد و دست داد و گفت مرا مي‌شناسيد؟ گفتم: البته كه مي‌شناسم. گفت: من هم شما را مي‌شناسم و نياز به معرفي نيست. سپس گفت: مسئلة حساسي وجود دارد. گفتم امر بفرماييد. گفت: من و ساير افسران ستاد مشترك به شاه ايران بسيار علاقمند هستيم و نمي‌خواهيم ايشان را رنجيده خاطر كنيم، لذا از شما مي‌خواهم كه به طور خصوصي از طرف من با ايشان صحبت كنيد. گفتم: حتمن اين كار را مي‌كنم. گفت: ايشان خواسته‌اي دارند كه از عهدة ارتش آمريكا برنمي‌آيد. ايشان مي‌خواهند اگر شوروي به ايران حمله كرد، آمريكايي‌ها وارد عمل شوند و به كمك ارتش ايران بيايند. چنين كاري از عهدة ما ساخته نيست و در ايران ارتش آمريكا نمي‌تواند در مقابل ارتش بزرگ شوروي قرار گيرد. روسها مي‌توانند در كوتاهترين مدت، هرچند لشگر كه مي‌خواهند وارد خاك ايران نمايند، در حالي كه ارتش آمريكا دست كم پس از 15 - 20 روز مي‌تواند در بنادر جنوبي ايران نيروي پياده كند. خواهش مي‌كنم اين مسئله را به نحوي به آگاهي ايشان برسانيد كه از ما رنجيده خاطر نشوند. طرح پيشنهادي ما اين است كه واحدهاي ارتش ايران در استانهاي خراسان، مازندران، گيلان و آذربايجان يعني نواحي هم‌مرز با شوروي از مقابل ارتش شوروي عقب‌نشيني كنند و با يك حركت بادبزني خود را به رشته كوههاي زاگرس در مركز ايران برسانند. لذا شما بايد در نواحي مرزي با شوروي، واحدهاي سبكي با سه هزار پرسنل بگذاريد كه بتوانند به سرعت عقب‌نشيني كنند و در كوههاي زاگرس هم نيروهاي اصلي خود از قبل مستقر كنيد. بنابراين مقابله با حمله شوروي بايد طوري طراحي شود كه كل نيروهاي ارتش ايران در زاگرس مستقر شوند كه 300 - 400 كيلومتر عرض دارد. بدين ترتيب شما در برابر حمله شوروي سد دفاعي مستحكمي ايجاد مي‌كنيد و با عمليات ايذايي، پيشروي ارتش شوروي را متوقف مي‌سازيد. در اين فاصله ما مي‌توانيم به كمك دوستانمان در منطقه به ياري شما بيائيم و ارتش شوروي را عقب برانيم. ممكن است شاه اين طرح را نپذيرد و بگويد كه ارتش ايران براي دفاع است و رفتن به زاگرس چه سودي دارد؟ پاسخ ما اين است كه راه‌حل دومي وجود ندارد. اگر ارتش ايران در مقابلة اوليه با تهاجم شوروي نابود شود، ديگر دفاع معني ندارد. در حالي كه در كوههاي زاگرس واقعن مي‌تواند دفاع كند و پس از رفع خطر به مواضع اولية خود باز گردد.»

«همان شب مطلب را براي شاه توضيح دادم. شاه گفت: حرفهايشان كاملن منطقي است. ما نمي‌توانيم در مقابل روسها از خود دفاع كنيم ولي از نظر ملي خوب نيست كه بگويند ارتش ايران از مقابل روسها فرار كرد و شمال را تخليه نمود. به هر حال من فردا در پنتاگون روي مسئله بحث خواهم كرد.»

«اين همان طرح است كه كارشناسان پنتاگون در ايران پياده كردند و حدود سه چهارم ارتش ايران را در غرب و در نوار زاگرس گسترش دادند و حدود يك چهارم را در شمال و مركز و جنوب و شرق مستقر نمودند كه البته اين يك چهارم هم نيروي اصلي نبود. نيروهاي كرمان آموزشي بودند. نيروهاي اصفهان توپخانه و نيروهاي خوزستان زرهي. در خوزستان به جهت جلوگيري از تحركات مسموم ارتش عراق، پنج تيپ مجهز زرهي ايجاد شد. ضمن اينكه آن منطقه براي فعاليت واحدهاي زرهي بسيار مناسب بود.»

ارتشبد حسين فردوست
وي پس از انقلاب مذهبي، تحت فشار مذهبيون، مخلوطي از اطلاعات درست و نادرست را تحت عنوان خاطرات به نگارش درآورد

سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) از سال 1334 به بعد، برای کنترل کامل اتحاد جماهیر شوروی، اقدام به استقرار ماهواره‌های جاسوسی در مدار زمین نمود که این ماهواره‌ها، ایستگاههای گیرندة زمینی‌‌شان در خاک ایران قرار داشتند. ایستگاههای شنود در آستارا، چالوس، بهشهر و کبکان در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی، با صرف میلیونها دلار به وجود آمدند تا چشم و گوش ساواک برای اطلاع و پیشگیری از حملة نظامی شوروی به خاک ایران باشند. در این ایستگاهها، کارشناسان خبرة سازمان سیا و ساواک، خطوط مخابراتی اتحاد شوروی را کاملن تحت کنترل داشتند. آنها با استفاده از مدرن‌ترین و پیچیده‌ترین وسائل شنود و شبکه‌های پرقدرت بی‌سیم، فعالیتهای نظامی روسها را زیر نظر داشتند تا اتفاقی همچون اشغال چکسلاواکی به وسیلة ارتش سرخ در ایران پياده نشود. علاوه بر این، با استفاده از هواپيماهاي شناسايي U-2 و RF-4C و ماهواره‌های جاسوسی که ایالات متحده بر فراز خاک شوروی به گردش در می‌آورد، تصاویری از نقاط حساس نظامی و پایگاههای موشکی این کشور تهیه و به ایستگاههای ردگیری در خاک ایران مخابره می‏شد. این تصاویر و نوارهای ضبط شده، به تهران و دفتر مرکزي ساواک ارسال می‌گردید و تاکنون مشخص نشده است که تجزیه و تحلیل اطلاعات مزبور در تهران انجام می شده است و یا این اطلاعات از تهران به واشینگتن منتقل می‌گشته است.

28 نوامبر 1973
هفتم آذر 1352 تهران يك روز سرد پاييزي را آغاز كرده است. هواپيماي شناسايي - جاسوسي فانتوم RF-4C نيروي هوايي شاهنشاهي به خلباني زنده‌ياد سرگرد شكوه‌نيا و كمك خلباني (افسر رادار) سرهنگ جان ساندرز (John Saunders) از نيروي هوايي ايالات متحده به همراه بوئينگ 707 ويژة شنود و ركورد داده‌ها (ELINT) پس از برخاست از فرودگاه مهرآباد به نقطة گردش خود كه ارتفاعي بلند در شمال غرب ايران مي‌رسند. دقايقي بعد هواپيماي RF-4C به سمت عمق فضاي اتحاد شوروي پرواز مي‌كند و هواپيماي شنود و جاسوسي Boeing 707-3J9C در محلي در نزديكي مرز به گشتزني مي‌پردازد.

سرگرد خلبان شكوه نيا و سرهنگ جان ساندرز
خلبان شكوه نيا در جريان جنگ ويرانگر هشت ساله با عراق به شهادت مي‌رسد

در طرف ديگر، در نقطه‌اي به طول و عرض 100 كيلومتر دورتر، دو جنگنده شكاري روسي در حال پرواز هستند اما ضمن اينكه براي مقابله با هواپيماي شناسايي ايراني به قدر كافي دور هستند، در حال پرواز آزمايشي نيز مي‌باشند و بدين جهت مسلح نيز نشده‌اند.

كاپيتان گنادي اليسو به سرعت با جنگنده ميگ-21 به پرواز درمي‌آيد

در همين زمان، فرماندهي دفاع هوايي اتحاد شوروي، به خلبان يكي از دو فروند ميگ-21 آماده پرواز جهت رهگيري هواپيماي شناسايي ايراني دستور برخاست مي‌دهد؛ ضمن اينكه هواپيماي ديگر را نيز در حالت آماده‌باش درجه يك بر روي باند نگه مي‌دارد. (در اين حالت خلبان در داخل كابين نشسته و منتظر اجازة برخاست مي‌ماند.)

ميگ-21 ديگر به همراه خلبانش در حالت آماده‌باش حداكثر بر روي باند باقي مي‌ماند

خلبان روس يعني سروان گنادي اليسو (Gennagyij Jeliszejev) با توجه به حدس خود مبني بر اينكه پرندة ناشناس بايد يك هواپيماي شناسايي ايراني از نوع RF-4E باشد، هواپيمايش را به سمت مرز و جهت رهگيري و شناسايي هواپيمايي كه به حريم هوايي شوروي وارد شده است هدايت مي‌كند.


به نظر مي‌رسد هواپيماي شناسايي ايران از نوع RF-4C بوده كه در اصل به نيروي هوايي ايالات متحده تعلق داشته و در آن زمان در اجارة نيروي هوايي شاهنشاهي ايران بوده است. بعدها نيروي هوايي شاهنشاهي هواپيماهاي سفارش داده شدة خود را كه از نوع پیشرفته‌تر RF-4E بودند تحويل مي‌گيرد.

خلبان روس به كنار هواپيماي ايراني رفته و سعي مي‌كند با علامت دادن به خلبان آن به وسيلة بالا و پايين آوردن بالهاي هواپيمايش و همچنين به وسيلة اخطار راديويي و حركات دستانش، هواپيماي ايراني را وادار به فرود در يكي از پايگاههاي شوروي نمايد. خدمة هواپيماي جاسوسي ايراني، متوجه علامتها مي‌شوند اما به جاي فرود در خاك شوروي، بر سرعت هواپيمايشان افزوده و به سمت مرز ايران پرواز مي‌كنند.

ميگ-21 و موشكهاي AA-2 براي مقابله با فانتوم ايراني ناتوان بودند

در اين هنگام خلبان روس دستوري مبني بر استفاده از موشكهايش و سرنگوني هواپيماي جاسوسي دريافت مي‌كند. كاپيتان اليسو رادار جنگنده‌اش را فعال كرده و آن را بر روي هواپيماي جاسوسي ايران قفل مي‌كند و سعي مي‌نمايد از موشكهاي هوا به هواي آتول (AA-2) خود استفاده كند. خلبان فانتوم يعني سرگرد شكوه نيا به وسيلة سيستم حسگرهاي هواپيمايش، اخطار قفل موشك را دريافت مي‌كند. وي جهت جلوگيري از برخورد موشك، به شدت و سرعت زياد سمت و ارتفاع پرواز را تغيير مي‌دهد زيرا مي‌داند موشكهاي هوا به هواي روسي از هدف قرار دادن اهدافي كه در حال مانور شديد هستند ناتوانند.

با توجه به اينكه هواپيماي فانتوم ايراني به سرعت در حال نزديك شدن به مرز بود و افسر كنترل رادار زميني روسها نگران از ناموفق بودن رهگيري، به خلبان ميگ-21 اجراي دستور وحشتناك شماره 240 تاران صادر مي‌گردد. اليسو فرمان را مي‌پذيرد و اهرم محدود كنندة دستة قدرت موتور را رها مي‌سازد و دستة قدرت موتور را بر روي بيشترين توان بهره‌گيري از پس‌سوز قرار مي‌دهد و به سرعت به سمت فانتوم فراري پرواز مي‌نمايد.

كاپيتان گنادي اليسو بلافاصله پس از برخورد جنگنده‌اش با فانتوم ايراني كشته مي‌شود

از اينجا به بعد اطلاعاتي در مورد ماجرا وجود ندارد. تنها كنترل كننده‌هاي هوايي بر روي صفحة رادار مشاهده كرده‌اند كه دو نقطة روي صفحه كه نشانگر دو هواپيما بوده‌اند به يكديگر نزديك و نزديكتر شده‌اند تا جايي كه يك نقطه گشته‌اند، سپس به آرامي همان يك نقطه نيز ناپديد شده است. اپراتور رادار روسها اليسو را به وسيلة راديو صدا مي‌زند اما پاسخي نمي‌گيرد. اليسو كشته شده است. سرگرد شكوه‌نيا و سرهنگ جان ساندرز به وسيلة صندلي‌پران اجكت مي‌كنند و پس از 16 روز اسارت آزاد مي‌شوند.

تصويري گرافيكي از برخورد 28 نوامبر 1973 که در یکی از مجلات آن زمان شوروی به چاپ رسید

روسها پس از مرگ اليسو، يك مدرسه را به نام وي نامگذاري كردند و همه ساله در روز 28 نوامبر به يادبود وي مراسمي در اين مدرسه برپا مي‌گردد. روسها همچنين يك خيابان را در شهر زادگاه اليسو به نام وي نامگذاري كرده‌اند. در محل موزة هوايي شوروي نيز يك اتاق كامل از يادگاري‌ها و وسايل شخصي اليسو وجود دارد. تنديس وي در خياباني كه مجسمه‌هاي افراد نام‌آور شوروي در آن وجود دارد ساخته و قرار داده شده است.

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

از امروز ما باهم تاريخ ايران را ورق زديم

به قلم جاويدنام اعلاحضرت محمدرضا پهلوي



در سرتاسر این مدت همواره تنها به یک هدف فکر می‏کردم که نه فقط هرگز آن را پنهان ننموده‏ام بلکه بر عکس علنن درباره‏اش سخن گفته‏ام و آن هدف این بود که ایران را به ملتی متجدد مبدل سازم و نخست رفاه مادی ملتمان را به صورتی فراهم آورم که روی کره خاکی شایسته داشتن آن می‏باشند. تا 1953، دوازده سال می‏گذشت که برای بقای ایران جنگیده بودم؛ قصد داشتم 25 سال دیگر برای تامین بقا و پیشرفت کشور وقت صرف کنم و اینک مایلم مراحل اساسی این مبارزه را تشریح کنم. در سرتاسر این مدت همواره تنها به یک هدف فکر می‏کردم که نه فقط هرگز آن را پنهان ننموده‏ام بلکه بر عکس علنن درباره‏اش سخن گفته‏ام و آن هدف این بود که ایران را به ملتی متجدد مبدل سازم و نخست رفاه مادی ملتمان را به صورتی فراهم آورم که روی کره خاکی شایسته داشتن آن می‏باشند و در همان حال، آرمانهای اخلاقی و روحی آنان را تقویت و حفاظت کنم.

سخنرانی شاه فقيد پس از تصویب منشور انقلاب سفید (تهران، ۱۳۴۱)


نخستین هدفها
می‏دانستم که خواسته‏هایم با منافع نیرومند کسانی که حیاتشان به فقر و جهل مردم وابسته است در تضاد می‏باشد؛ ولی به رغم فشارهای خارجی و بی‏ایمانی و تخصیص نادرست منابع مالی عمومی و بی‏لیاقتی بعضی از حکومت‏هایمان، سرسختانه به تعقیب وظیفه‏ای که متعهد به آن بودم ادامه دادم. طی سی و هفت سال، هیچ چیز مرا از انجام وظیفه‏ام باز نداشت نه گلوله تپانچه و نه رگبار مسلسل. در سال 1943 با وجود جنگ جهانی که در جریان بود و با وجود مشکلات دردناکی که بر من و مردم ايران هجوم آورده بود تاکید کردم با توجه به موجبات واقعی و ریشه‏های بدبختی‏های عمیقمان باید به این پنج هدف برسیم:

* نان برای همه
* مسکن برای همه
* پوشاک برای همه
* بهداشت برای همه
* آموزش و پرورش برای همه

از تذکر این اهداف به دولتهایی که در پی هم آمدند و رفتند هرگز فروگذار نکردم و سرانجام ناچار شدم حصول این اهداف را با انقلاب سفید بر آنها تحمیل کنم. باید به خاطر داشت که تا تحولات 1960 من به جز فرماندهی کل قوا، قدرت قانونی دیگری نداشتم؛ به محض اینکه قدرت انحلال پارلمان را به دست آوردم، یعنی پس از سقوط مصدق، می‏توانستم مراقب باشم که دولتهای جدید و میهن پرستی سر کار بیایند. با تعقیب 5 هدف فوق، رفته‏رفته برنامه کامل‏تر و پرمحتواتری را طراحی کردم و در عین حال ضرروی‏ترین نیازها و واقعی‏ترین امکاناتمان را در نظر گرفتم. به این ترتیب بود که نوزده اصل انقلاب سفید، یکی پس از دیگری شکل گرفتند.

شاه فقيد، خبر اصلاحات و رفراندوم را به کنگره ملی کشاورزان می‌دهد. (تهران، ۱۳۴۱)


سرانجام تراز پرداخت ها متعادل شد
می‏دانیم که چرا نخستین برنامه هفت ساله ما که می‏بایست بین سالهای 1949 تا 1956 عملی گردد فروپاشید. ایران برای مصدق ویرانگر بهای گزافی پرداخت کرد. دومین برنامه هفت ساله که در سال 1954 آغاز شد حاوی بخشی از برنامه نخست بود و هزینة آن در حدود 70 میلیارد ریال - اندکی کمتر از یک میلیارد دلار- برآورد شده بود. در اصل برنامة دوم نیز می‏بایست از درآمد نفت تامین مالی بشود و لذا می‏بایست از منابع نفت و گازمان به نحو صحیحی بهره‏برداری کنیم و میان درآمد و هزینه تعادل برقرار شود. با وقوف بر این نکته، برای تحقق برنامه، به مدرنیزه کردن زیربنای کشاورزی اولویت داده بودم. به همین جهت ایجاد سدها و نیروگاه‏های هیدروالکتریک و شبکه کاملی از کانال‏های آبرسانی و کارخانه‏های تولید کود شیمیایی در اولویت قرار گرفتند؛ طول خط‌آهن ما تا سال 1975 سه برابر شد در همان سال ما 5000 کیلومتر راه آسفالته و 30000 کیلومتر جاده‏های درجه دو داشتیم. به علاوه اینها، 2400 کیلومتر از خطوط لوله سراسری ایران نیز مورد بهره‏برداری قرار گرفت. می‏شد گفت که ایران به یک کارگاه بزرگ ساختمانی تبدیل شده بود. در همان سال نه تنها دیگر کسری تراز پرداخت نداشتیم بلکه برای نخستین بار در تاریخ ایران جدید مازاد مثبتی هم در آن دیده می شد؛ ارزش صادراتمان 4 میلیارد ریال بیش از وارداتمان بود.



اصلاحات ساختاری
در کتاب انقلاب سفید چنین نوشته‏ام:
«ما شیوة اختناق افکار و سلب آزادی‏های فردی و اجتماعی را برای پیشرفت ظاهری خود برنگزیده‏ایم؛ به عکس آنچه ما به عنوان اصول کار خویش برای آینده در نظر گرفته‏ایم اصلاحات وسیع اجتماعی، سازندگی اقتصادی، توام با اقتصاد دموکراتیک، پیشرفتهای فرهنگی، همکاری بین‏المللی، احترام به معتقدات معنوی و به آزادی‏های فردی و اجتماعی است ... »

در 9 ژانویه 1963 در برابر اولین کنگره تعاونی‏های کشاورزی که در تهران تشکیل شد، نخستین شش اصل لازم برای انقلاب را ارائه نمودم:
* اصلاحات ارضی: تقسیم زمین میان کسانی که در آن کار می‏کنند.
* ملی کردن جنگلها و مراتع.
* تبدیل کارخانه‏های دولتی به شرکتهای سهامی و فروش سهام آنها به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.
* مشارکت کارگران در سود کارخانه‏ها.
* اصلاح قانون انتخابات؛ مشارکت همگانی و به خصوص زنان در انتخابات.
* ایجاد سپاه دانش از سربازان وظیفه فارغ التحصیل تا در روستاها به تدریس بپردازند.


این برنامه در اصل برنامه‏ای عملی بود و در پاسخ به نیازمندی‏های ما و متناسب با ذهنیت و سنت‏هایمان و بر اساس اهمیت طراحی شده بود. این شش نکته یا اصل با سیزده اصل دیگر که نخست بر اساس امکاناتمان و سپس در پاسخ به نیازهای تازه‏ای که از این رهگذر پیدا شده بود کامل گردید:

* ایجاد سپاه بهداشت (21 ژانویه 1964): دانشجویان فارغ التحصیل پزشکی و دندانپزشکی مشمول خدمت وظیفه و پرستاران و غیره به رایگان به خدمت و آموزش در روستاها می‏پرداختند.
* ایجاد سپاه ترویج و آبادانی (23 پتامبر 1964): مشمولان وظیفه برای مدرنیزه کردن کشاورزی در روستاها و شهرها به خدمت می‏پرداختند.


اعضای این سه سپاه مشتركن به سپاهیان انقلاب مشهور شدند. زنان و دختران داوطلب به آنان کمک می‏کردند. در قانون پیش‏بینی شده بود که در صورت کمبود داوطلب دختران جوان برای خدمت به میهن در یکی از سپاه‏ها به خدمت احضار شوند ولی همیشه داوطلب کافی، و اگر نگوییم بیش از اندازه موجود بود.

* تاسیس دادگاههای روستایی مشهور به خانه های انصاف
* ملی شدن آبها
* نوسازی و عمران شهری با همکاری سپاه ترویج آبادانی
* انقلاب اداری و آموزشی


در 1975 این اصول اضافه شد:

* فروش تا حداکثر 49 درصد سهام کارخانه‏های بزرگ به کارگران. سهام این کارخانه‏ها را کارگران با استفاده از اوراق قرضه دولتی که به آنان داده می‏شد خریداری می‏کردند و از محل درآمد کارخانه این وام را می‏پرداختند. (ماه اوت)
* حمایت از مصرف کننده؛ مبارزه با تورم و گرانفروشی از طریق کنترل قیمت ها.
* آموزش و پرورش رایگان و اجباری هشت ساله و ادامه آن مشروط به اینکه فارغ التحصیلان مازاد این هشت سال را که در دبیرستان و دانشگاه‏ها تحصیل کرده‏اند به کشور خدمت کنند. (ماه دسامبر)
* تغذیه رایگان برای مادران نیازمند و نوزادان تا سن دو سالگی. (ماه دسامبر)
* شمول تامین اجتماعی و مستمری دوران پیری به همه ایرانیان. (ماه دسامبر)


و سرانجام در سال 1977 دو اصل جدید دیگر هم به کار گرفته شد:

* مبارزه با معاملات سوداگرانه ارضی و اموال غیرمنقول. این اصل به منظور جلوگیری از افزایش بی‏رویه قیمت زمین و آپارتمان و اجاره بها و ... بود.
* مبارزه با فساد و رشوه خواری.



فیلمهای مرتبط:
انقلاب سفید
ایران در دوره پهلوی
سخنرانی شاهنشاه آریامهر به مناسبت تصویب انقلاب سفید
زن در ايران مدرن (برابري حقوق زن و مرد پس از انقلاب سفيد)


صداهاي ماندگار:
سخنان تاریخی شاه فقيد در راديو درباره انتخابات و به رای گذاری اصلاحات
سخنان دلنشین شاه فقيد در مورد آزادی دهقانان فقیر از چنگال فقر و فئودالیسم
کلیپی صوتی در مورد انقلاب سفید

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

انقلاب سفید ششم بهمن در برابر انقلاب قرون وسطایی 22 بهمن

شرط الزامی و تخطی ناپذير تحقق يک دموکراسی واقعی در هر کشوری اين است که آن کشور از اقتصادی نيرومند و سالم برخوردار باشد، و تا وقتي که چنين پشتوانه‏ای برای آن تامين نشده باشد، دموکراسی آن، دموکراسی گرسنه‏ها و فقيرها، يعنی دموکراسی تشريفاتی بيشتر نخواهد بود ...


در سال 1922 ميلادی، ايران و ايرانيان با روی کار آمدن حکومت پهلوی در ايران، آزمايش شکست خوردهء مشروطيت را با پی‏ريزی يک اقتصاد مدرن و منطبق با شرائط جهان قرن بيستم، و نه شرائط قرون وسطايی دوران قاجار، پايه‏های يک انقلاب واقعی يعنی تبديل شدن به يک قدرت منطقه‏ای به طور موفقيت‏آميز را تجربه کرد؛ قدرتی که در ستون فقرات دنيای غرب احساس شد و لرزه بزرگی بر اندام آنها افکند. آنچه در سال 1357 در ايران پيشرو و پويا و بسيار موفق آن روز روی داد و به اصطلاح انقلاب 22 بهمن نام گرفت از همه جهات يک بازگشت قهقرايي به سوی تاريكي قرون وسطا بود، از نظر اقتصادی نيز پيروی از اين فلسفه نبوغ‏آميز رهبر کبير انقلاب بود که: «اقتصاد مال خر است، و اسلام از اين شوخی‏ها ندارد.»

برشی از دروغ های چاپ شده در روزنامه کیهان 4 بهمن 1357

ميان آنچه انقلاب مشروطيت يکصد سال پيش ايران اعلام کرد و در دنباله آن به استناد تاريخ دو مرد تاريخی در دوران پهلوی بنيان انقلاب پيشروئی را در ايران گذاشتند که با آنچه در 27 سال پيش انقلاب اسلامی ايران ناميده شد، به صورتی به کلی خلاف انتظار، تفاوت هست؛ بگذاريد اين تفاوت را از زبان کسی که به طور منطقي، هيچ ايرانی توقع شنيدن آن را از جانب چنين کسی ندارد، بشنويم؛ زيرا وی سالها سفير تام‏الاختيار کشوری بوده است که ايرانيان آن را در پشت سر همه آخوندها و همه توطئه‏ها و دسيسه‏های مذهبی خاورميانه و به خصوص ايران ديده‏اند و همپنان می‏بينند. وی در يکی از ديدارهای خود با محمدرضا شاه پهلوی، با لحن ظاهرن شوخی از شاه شنديده بود: «عجيب است که غالب مردم ايران معتقدند که اگر ريش يک آخوند عالي‏مقام را بالا بزنند زيرا آن خواهند خواند: Made in England »

Sir Anthony Parsons

همين «سفير کبير فقيد» علياحضرت ملکه انگلستان که نقشی اساسی در واداشتن شاه فقید به خروج از ايران ايفاکرد؛ يعنی سر آنتوني پارسونز در کتابی به نام «غرور و سقوط» که بعد از درگذشت شاه فقيد در سال 1984 در لندن منتشر کرده است می‏نويسد:

«در تمام کتاب خودم، در اشاره به حوادث سال 1979 ايران، اصطلاح انقلاب را به کار بردم، زيرا وسعت آن زلزله سياسی که در آن زمان در اين کشور روی داد کمتر از انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه نبود؛ و با وجود اين، با ارزيابی عميق‏تری در اين باره، مي‏توانم صريحن اظهار عقيده کنم که از چهار قرن پيش تا به امروز تنها يک انقلاب واقعی در ايران صورت گرفته است، و آن انقلابی است که به دست رضا شاه پهلوی آغاز شد و به دست محمدرضا شاه ادامه يافت، زيرا در تعبير من مفهوم يک انقلاب از ميان بردن يک نظم کهنه اجتماعی و برقراری يک نظم تازه و كاملن مخالف با نطام کهنه شده پيشين است، و اين درست همان کاری است که به دست رضا شاه انجام گرفت. در اجرای اين انقلاب، بافت سياسی کهنه ايران تغيير يافت؛ ارتشی بسيار مدرن با معيارهای امروزی به وجود آمد که عنصر اصلی استقرار امنيت و استحکام سازمانهای کشوری بود؛ قدرت ارتجاعی طبقه روحانيون تضعيف شد و يک دولت مرکزی نيرومند با سازمانهای حکومتی دنيای نو به وجود آمد؛ و مهمتر از همه قدم‏های نخستين به جانب تبديل سيستم قرون وسطايي اقتصاد بازار به يک سيستم اقتصاد مدرن صنعتی برداشته شد. اين تحول به خصوص در دوران فرزند او، محمدرضا شاه، در ابعادی بسيار وسيع‏تر و با شتابی بسيار بيشتر ادامه يافت، به طوری که ايران از صورت يک کشور عقب مانده کشاورزی به صورت کشوری با اقتصاد نيرومند و با سرويسهای مصرفی و صنايع بنيادی پيشرفته و در عين حال برخوردار از آموزش عمومی و خدمات فراگير بهداشتی درآمد.


بر اين اساس، آنچه در سالهای 1978 و 79 در ايران انجام گرفت يک انقلاب نبود، بلکه يک ضدانقلاب بود، برای بازگرداندن آن ساختار قرون وسطايي که 60 سال پيش از آن رضا شاه كبير با آن به مبارزه برخاسته بود؛ و اين ضدانقلاب توانست چرخ زمان را به مدت دست كم 60 سال به نفع بيگانگان به خصوص انگلستان و کشورهای استعمارگر به عقب برگرداند؛ و بازيگر اين تئاتر سياسی قرن، ملايان و مذهبيون تهي‌مغز و به اصطلاح روشنفکران ملي - مذهبي بوده‏اند. آنچه در پيوست می‏بينيد نمادی از يک انقلاب بزرگ و بسیار ارزشمند است که به حق بايستی آن را بزرگترين انقلاب تاريخ ايران به نفع مردم دانست نه آنچه در 22 بهمن 1357 - 2537 - رخ داد.»

ادامه دارد.

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

آثار انقلاب سفید

انقلاب سفید شاهنشاه آریامهر که با تصویب ملی ششم بهمن 1341 به مورد اجرا درآمد، علاوه بر آنکه به طور مستقیم در شئون اجتماعی مردم ایران تأثیر عمیق گذاشت، به طور غیرمستقیم در تأمین استقلال اقتصادی و اجرای برنامه‏های صنعتی و اتخاد سیاست ملی نیز نقش قاطع ایفا کرد...

عكس تاريخي شاه فقيد كه نشانگر آغاز انقلاب سفيد بود

1- برنامه صنعتی کردن ایران
صنعت در توسعة اقتصادی و اجتماعی ایران، نقش بزرگی برعهده داشت. صنایع مهمی مانند قندسازی، نساجی، پارچه بافی، که در عصر سلطنت رضا شاه کبیر پایه‏گذاری شدند، در دوره شاهنشاه آریامهر، پیشرفت بسیاری کردند و اکنون در دوران حكومت اسلامی، جملگی یا تعطیل گشته‏اند و یا ورشکسته شده و مجبور به اخراج کارگران خود شده‏اند.


صنایع فلزی ایران در سالهای سلطنت شاهنشاه آریامهر، توسعة بسیاري یافتند تا جايي که علاوه بر تأمین نیازمندیهای خانواده‏های ایرانی برای خرید اقلامی مانند کولر، بخاری و امثال آن، تعداد زیادی از این وسايل نیز به خارج صادر می‏شدند. کارخانه‏های اتومبیل‏سازی نیز بر اثر ذوق و استعداد سرشار ایرانی توانستند با حداقل استفاده از تکنیسین‏های خارجی، به ساخت اتومبیل و اتوبوس بپردازند و زیربنای اتومبیل‏سازی در ایران، در زمان شاهنشاه آریامهر بنا گردید.


2- احداث کارخانه ذوب آهن
قرارداد سال 1344 ایران و اتحاد جماهیر شوروی برای احداث کارخانة ذوب آهن، یکی از آرزوهای دیرین ملی را به مرحلة عمل رساند و زیربنای صنایع بزرگ آیندة ایران را پایه‏گذاری نمود. ظرفیت ابتدایی نخستین کارخانهء ذوب آهن ایران که در نزدیک اصفهان ساخته شد و در سال 1350 شروع به کار نمود، 600 هزار تن آهن و فولاد بود و قابلیت توسعه به 12 میلیون تن را داشت. در این کارخانهء بزرگ، بیش از 50 هزار کارگر مشغول می‏شدند و 286 میلیون دلار برای احداث آن سرمایه‏گذاری شده بود؛ این سرمایه از محل فروش گاز ایران که از طریق خط لولهء سراسری به شوروی صادر می‏شد، تأمین گردید.


3- توسعهء صنعت نفت
صنعت نفت، مهمترین صنعت نفت ایران را تشکیل می‏دهد. در سالهای طلايي دوران شاهنشاه آریامهر، برای بهره‏وری هرچه بیشتر آن به وسیلة شرکت ملی نفت، اقدامات مهمی صورت گرفت. قراردادهایی که در سالهای 1336 و 1337 بین دولت ایران و شرکتهای نفتی ایتالیایی انی و آمریکایی پان آمریکن امضا شد، موفقیتهای بزرگی نصیب ایران کرد و به موجب آنها ایران توانست اصل 50 - 50 را بشکند و 75 درصد منافع نفت را به خود اختصاص دهد. آخرین قراردادی که در سال 1345 بین ایران و گروه نفتی اراپ فرانسه بسته شد، انقلابی در قراردادهای نفتی جهان به وجود آورد و فصل تازه‏ای در وضع کشورهای نفت‏خیز ایجاد کرد. شرکت ملی نفت ایران، به موجب آن برای اولین بار توانست یک شرکت نفت خارجی را به عنوان پیمانکار خود به خدمت درآورد و 61 درصد منافع نفت را کسب کند. همچنین به موجب قرارداد ایران و شوروی، تا سه سال بعد، نفت، گاز و بنزین از خوزستان به نواحی شمالی کشور منتقل می‏شد.


4- آبیاری و نیروی برق
از سال 1344 چندین سد ساخته شد که از جملهء بزرگترین آنها، سد محمدرضا شاه، سد امیرکبیر و سد شهبانو فرح بودند که روی هم بیش از 360 هزار هکتار اراضی را مشروب می‏کردند و ساعتی 280 هزار کیلووات ساعت برق می‏دادند. سایر سدهای مهم ایران، سد فرحناز، سد کوهرنگ، سد ساوه، سد مهاباد، سد شهناز و سد کرخه بودند. سدهای بسیار دیگری نیز در حال ساخت يا بررسي بودند که میزان زمینهای مزروعی را توسعه بیشتری می‏بخشیدند.




5- کشاورزی
پيشتر یعنی در دوران پیش از انقلاب سفید، کشاورزی ایران فاقد وسايل جدید و مدرن بوده است. پس از اصلاحات ارضی، 163.6 میلیون هکتار اراضی زیر کشت رفتند و در سالهای عادی، محصولات کشاورزی ایران، به آسانی احتیاجات مردم را برآورده می‏ساختند. طرح‏های بسيار وسیع آبیاری، بیشتر از دو برابر اراضی مزروعی آن زمان را شامل می‏شدند. جنگل در ایران، تا سال 1341، قریب به 18 میلیون هکتار را پوشانیده بود و حجم آن رو به افزایش بود و از طرف حكومت، نظارت بسيار سفت و سختي براي حفظ آن و جلوگيري از قطع درختان به انجام مي‌رسيد. گله‏داری و تعداد گوسفندان، بز و گاو رو به ازدیاد بودند؛ از شیر، پوست، پشم، مو و رودة آنها برای مصرف داخلی و صادرات استفادهء شایانی به عمل می‏آمد. ماهیگری که در دریای مازندران، بسیار پررونق بود، پس از اصلاحات ارضی، با اجرای طرح بسیار وسیعی در خلیج فارس نیز آغاز شد که امید می‏رفت تا پایان دهة 1350، عایدات زیادی برای توسعة کشور و مردم محروم منطقه جنوب فراهم آورد.


6- وسايل ارتباطی و خبری
از سال 1308 بر حسب فرمان رضا شاه کبیر، پست و تلگراف که تحت ادارة فنی خارجیان بود، جزء وزارت جدید پست و تلگراف و تلفن قرار گرفت و تحت نظارت کارمندان ایران درآمد. تا پایان دهة 1340، نزديك به 1300 دفتر پست و شبکة تلگرافی به طول 56743 کیلومتر در سراسر کشور وجود داشت. چهار گیرندهء تل فوتو در تهران کار می‏کردند. تا سال 1348، در تهران و یازده شهر مهم کشور، بیش از یکصد هزار شماره تلفن خودکار مشغول کار بودند و قرار بود تا پایان دههء 1350، به بیش از 10 میلیون مشترک، بالغ گردند.


همچنین بیشتر از 286 شهر و روستا، به وسیلهء سیستم تلفن کاریر به یکدیگر مرتبط می‏شدند. ایران به وسیلة خطوط ارتباطی سنتو با ترکیه و پاکستان ارتباط داشت و در سراسر ایران، 45 دستگاه دریافت و انتقال (رپیتر) تعبیه گشته بود. ایران به وسیلة این شبکه، با شبکة ارتباط بین‏المللی نیز مربوط می‏شد. ایستگاههای فرستندة متعدد رادیو ایران در تهران و شهرستانها، بیش از 900 کیلووات نیرو داشند و مدام نیز در حال توسعه بودند.


تعداد گیرنده‌های رادیو نیز در سالهای دهة 1340، افزایش فوق‏العاده‏ای یافتند و از دو میلیون دستگاه فراتر رفتند. در دهة 1340، سه ایستگاه تلویزیون مشغول کار بودند و تعداد بسیار بیشتری نیز در دست تهیه قرار داشتند. روزنامه‏ها و مجلات ایران نیز رو به توسعه و پیشرفت قرار داشتند. مطبوعات بزرگ ایران در آن زمان، هریک در حدود صد هزار نسخه تیراژ داشتند و در تمام کشور توزیع می‏شدند. تعداد سالنهای سینما نیز رو به افزایش بود و تعداد صندلیهای آن تا سال 1348 به 150 هزار رسیده بود.


7- سیاست مستقل ملی ایران
سیاست جهانی ایران تحت تأثیر تحول عمیقی که پس از ششم بهمن 1341 در مبانی اجتماع ایران پدید آورد، به یک سیاست مستقل تبدیل شده بود. اصول مهم این سیاست، شامل حفظ و حمایت صلح، عدم مداخله در امور داخلی ممالک دیگر، همزیستی و تفاهم و همکاری با کلیة کشورهای دارای سیستم‏های حکومتی و ایدئولوژی‏های متفاوت، حمایت از هرگونه کوشش در راه استقرار و تقویت عدالت اجتماعی، پشتیبانی از تمام تلاشهای جهانی برای تعدیل شکاف جوامع غنی و فقیر و همکاری در مبارزه با بیسوادی و بیماری و گرسنگی و سایر مصائب اجتماعی بودند.


این سیاست مستقل ملی، ضمن تحکیم استقلال سیاسی مملکت، استقلال فرهنگی را نیز تقویت می‏کرد. ملت ایران می‏توانست در سایهء آن با حفظ امنیت و ثبات کامل، منابع عظیم ثروت خود را در راه توسعة برنامه‏های انقلابی و بهبود زندگی اجتماعی به کار برد و در صف جوامع پیشرفتة جهان قرار گیرد. ایران توانست 25 درصد اراضی حوزة قرارداد کنسرسیوم را پس بگیرد تا بتواند با شرايط بهتر در استخراج و حمل و فروش نفت اقدام نماید. این اقدام شرکت ملی نفت ایران، برای صدور نفت به اروپای شرقی و شرکت در ساختمان پالایشگاه مَدرَس هند، از موفقیتهای بزرگ ایران برای دست‏یابی به بازاهای جهانی نفت در دهة 1340 و اوايل دهة 1350 محسوب می‏شد.
سخنان شاه فقيد را در مورد لغو قرار كنسرسيوم در سال 1979 (برابر 1357 خورشيدي) بشنويد. (از اينجا دانلود كنيد)


8- پتروشیمی و گاز
یکی دیگر از صنایع اساسی ایران که رو به توسعه نهاده بودند، صنعت پتروشیمی بود. برای ایجاد صنعت پتروشیمی ایران، در سال 1343، از طرف شرکت ملی نفت ایران، شرکتی به نام شرکت ملی صنایع پتروشیمی تشکیل شد و شروع به اجرای طرح‏های بزرگ صنعتی نمود. تهیة انواع کودهای شیمیایی، انواع پلاستیک، الیاف صنعتی و لاستیک مصنوعی و صدها محصول مختلفی که با پتروشیمی می‏توان آنها را ساخت، سبب می‏شدند که ایران بتواند از یک طرف احتیاجات داخلی را برطرف کند، و از طرف دیگر، درآمد ارزی سرشاری از محل صدور کالاهای پتروشیمی بدست آورد. استفاده از گازهای طبیعی حاصله از نفت ایران، که تا قبل از آن می‏سوختند و از بین می‏رفتند، به زودی می‏توانستند نقش بسیار مهمی در حیات اقتصادی ممکلت پیدا نمایند.




9- انرژي اتمي
با عقد قراردادهايي در سالهاي ابتدايي دههء 1350، زيربناي بهره‏برداري از انرژي اتمي در ايران بنا نهاده شد. رآكتور تحقيقاتي نصب شده در محل سازمان انرژي اتمي ايران، غني‏سازي با اشعهء ليزر در تأسيسات لويزان، سرمايه‏گذاري و مشاركت جهت توليد سوخت اتمي مورد نياز با فرانسه، ساخت نيروگاه دو هزار مگاوواتي در بوشهر به وسيله شركت زيمنس آلمان غربي، و همچنين آغاز ساخت دومين نيروگاه اتمي ايران در دارخوين، جملگي باعث ذخيره‏سازي نفت براي نسلهاي آينده مي‏شدند. پيش‏‎بيني گشته بود تا 8 نيروگاه اتمي در ايران تا پايان دهة 1350 و اوايل دهه 1360 ساخته شوند.

ادامه دارد.

سالروز انقلاب سفيد شاه و ملت (ششم بهمن 1341)

ششم بهمن 1341،

سالروز انقلاب سفید شاهنشاه آریامهر


در روزگارش، رعيت را دهقان كرد؛
بانوان را حق شهروندي داد
و بر كرسي داوري نشاند؛
جوانان را منزلت اجتماعي بخشيد.

آنچه در سال 1357 در ايران پيشرو و پويا و بسيار موفق آن روز روی داد و به اصطلاح انقلاب شكوهمند 22 بهمن نام گرفت از همه جهات يک بازگشت قهقرايی به سوی قرون وسطا بود، از نظر اقتصادی نيز پيروی از اين فلسفه نبوغ‏آميز رهبر کبير انقلاب اسلامي بود که: «اقتصاد مال خر است، و اسلام از اين شوخی‏ها ندارد.» ...

انقلاب مشروطهء ایران که در سال 1324 قمری، علیه رژیم استبدادي و زورگوی قاجاریه روی داد، موجب تأسیس مجلس شورا گردید، لیکن خوانین و مالکین عمده، رؤسای قبايل و صاحبان ثروت، به زودی آزادی‏خواهان را در تنگنا گذاشته و اکثریتی قوی در مجلس شورا تشکیل دادند که موجب شد در مدت نیم قرن، منافع خود را حفظ نمایند در حالی که مردمان روشنفکر و کشاورزان و کارگران در همان وضع فقر شديد و محکومیت و فشار باقی مانده بودند؛ و پارلمان هم با اصلاحات اساسي اجتماعی که از جملة آنها اصلاحات ارضی بود، روی موافق نشان نمی‏داد. چنین وضعی از لحاظ انسان‏دوستی و مسلمانی شاهنشاه قابل دوام نبود؛ تا آنکه در تاریخ ششم بهمن 1341 ، شاهنشاه فقید، منشور انقلابی خود را در شش اصل طرح و در معرض آراء عمومی ملت قرار دادند. این شش اصل عبارت بودند از :

1- الغای رژیم ناقض حقوق انساني ارباب و رعیتی به وسیلة اجرای قانون اصلاحات ارضی.
2- ملی کردن جنگلها و مراتع.
3- فروش سهام کارخانه‌های دولتی برای پشتیبانی از قانون اصلاحات ارضی.
4- سهیم کردن کارگران در منافع کارخانه‌ها.
5- اصلاح قانون انتخابات.
6- ایجاد سپاه دانش.


شركت فعال زنان در نخستين انتخابات مردمي ايران (ششم بهمن 1341)

این اصلاحات با اکثریتی قاطع توسط 5/5 میلیون از رأی دهندگان ایرانی مورد تأیید قرار گرفتند. زنان ایرانی برای اولین بار با نامه‏ای به منشور انقلابی در مسائل اجتماعی، علاقمندی خود را نشان دادند و این درخواست، با تصویب ملوکانه به اجرا گذاشته شد؛ این تاریخ، آغاز انقلاب سفید ایران است. کمی بعد با تشکیل سپاه‏های بهداشت و ترویج و آبادانی و تأسیس خانه‏های انصاف، سه اصل دیگر بر اصول ششگانه افزوده شد و منشور انقلاب سفید ایران، دارای اصول نه گانه گردید:


1- اصلاحات ارضی
انجام اصلاحات ارضی و از میان بردن آثار فئودالیزم، از مهمترین اقدامات شاهنشاه آریامهر برای تأمین عدالت اجتماعی بودند. بر اساس قانون اصلاحات ارضی، در مرحله نخست، میزان مالکیت برای هر فرد در تمام ایران به یک ده شش دانگ محدود شد. در مرحلة دوم، کشاورزانی که هنوز از مزایای اصلاحات ارضی استفاده نکرده بودند نیز از آن برخوردار گردیدند. در مرحلة اخیر، در تعداد 52818 قریه و 17644 مزرعه، اصلاحات ارضی انجام شد و وضع 2.215.950 خانوار کشاورز که عائلة آنها جمعن بالغ بر 11415236 نفر بود، روشن گردید. تأسیس شرکتهای تعاونی و شرکتهای زراعی نیز از اقدامات بسیار ارزشمندی بود که به موازات مراحل دوگانة اصلاحات ارضی برای کمک به کشاورزان صاحب زمین و توسعة امر کشاورزی صورت گرفت.

اهداء اسناد زمين‏هاي كشاورزي به جمعي از زنان فقير كشاورز توسط شاه فقيد

2- ملی شدن جنگلها و مراتع
دومین اصل انقلاب سفید ایران، جنگلها و مراتع سراسر کشور را که از مهمترین منابع ثروت اقتصادی محسوب می‏شد به مالکیت عمومی و ملی درآورد. با اجرای این اصل، طرح‏های وسیعی برای حفظ و توسعة جنگلها و ایجاد جنگلهای مصنوعی به مورد عمل درآمد. ملی شدن مراتع ایران، به اجحاف مالکان و اشخاص متنفذ نسبت به دامداران فقیر و کوچک پایان داد و پس از آن، دامداران کوچک توانستند با رعایت شرايط و مقررات فنی به طور آزاد و رایگان در مراتع کشور فعالیت کنند و از فقر مطلق رهايي يابند.


3- فروش کارخانه‏های دولتی به عنوان پشتوانهء اصلاحات ارضی
سومین اصل انقلاب شاه و ملت، مکمل اصل اول، یعنی اصلاحات ارضی است. با فروش سهام 55 کارخانة دولتی از قبیل کارخانه‏های شیمیایی، قندسازی، نساجی، پنبه و نوغان، از یک طرف اعتبارات لازم جهت اجرای قانون اصلاحات ارضی تأمین گردید و از طرف دیگر، مالکانی که املاک آنان تقسیم می‏شد توانستند سرمایه‏های خود را که از فروش اراضی حاصل می‏گردید در کارهای و صنعتی به کار اندازند.


4- سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‏ها
سهیم کردن کارگران فقیر در منابع کارگاههای صنعتی و تولیدی که چهارمین اصل انقلاب سفید ایران را تشکیل می‏داد، کارگر ایرانی را از مترقی‏ترین مزایای کارگری دنیا برخوردار نمود. با اقدامات مختلف دیگری که برای اعطای وام، تهیهء مسکن، بیمة تأمین اجتماعی و بهداشت و آموزش فنی کارگران صورت گرفت، این نیروی انسانی فعال، در پیشرفت صنعتی ایران، نقش بسيار مهمتری پیدا می‏کرد.

شرکت زنان در امر انتخابات، تحول بزرگی در جامعهء ایران پدید آورد. قانون حمایت از خانواده که به تاریخ خرداد ماه 1346 تصویب شد، مکمل اقدامات قبلی شاهنشاه فقید برای آزادی زنان در ایران محسوب می‏شد.


5- اصلاح قانون انتخابات و آزادی زنان
تا سال 1341، با آنکه بیش از نیم قرن از عمر مشروطیت ایران می‏گذشت، دموکراسی واقعی در مملکت وجود نداشت، زیرا نصف جمعیت که از زنان تشکیل می‏شدند، دارای حق رأی نبودند و نیم دیگر نیز به علت فشار فئودالها و مالکان بزرگ، امکان استفاده از حقوق سیاسی خویش را نداشتند. برای پایان دادن به این وضع، به تاریخ ششم بهمن ماه 1341، قانون انتخابات اصلاح گردید و در شانزدهم اسفند ماه همان سال، با یک تصویب نامة قانونی به زنان ایرانی برای نخستین بار در تاریخ مشروطیت، حق شرکت در انتخابات داده شد. جالب است بدانيد كه خميني به دليل اعطاي حق راي به زنان، از مخالفان سرسخت انقلاب سفيد بود!



6- سپاه دانش
تأسیس سپاه دانش، از پرافتخارترین اصول انقلاب شاه و ملت محسوب می‏شد. به موجب اصل ششم انقلاب ششم بهمن، هزاران نفر از جوانان دیپلمه، پس از فراگرفتن تعلیمات سپاهیگری، برای انجام خدمت وظیفه، عازم روستاهای مختلف کشور گردیدند و در نامساعدترین شرايط، پیکار بزرگ با بیسوادی را آغاز کردند.


در مدت پنج سالی که از تشکیل سپاه دانش می‏گذشت، در حدود 35 هزار نفر سپاهی در روستاهاي دورافتادهء کشور انجام وظیفه نمودند و در حدود 450 هزار پسر، 120 هزار دختر، 240 هزار مرد سالمند و 11 هزار زن سالمند را باسواد کردند. شاهنشاه فقید در سال 1343 به مبارزه با بیسوادی جنبهء بین‏المللی دادند و پرچمدار نهضت جهانی پیکار با بیسوادی گردیدند.


7- سپاه بهداشت
سپاه بهداشت، طبق فرمان اول بهمن ماه 1342 شاهنشاه، «به منظور تعمیم آسایش جسمی و مداوای مرضی و بهداشت عمومی» از لیسانسیه‏ها و دیپلمه‏هاي وظيفه تشکیل شد تا در روستاهای ایران به پیشگیری بیماریها و معالجة بیماران و ایجاد محیط و شرايط سالم بهداشتی و راهنمایی ده‏نشینان در امور مربوط به تندرستی بپردازند. در طول تنها شش بعد، بیش از 500 واحد پزشکی سیار و ثابت با وسائل و لوازم مورد نیاز در روستاهای سراسر کشور خدمت می‏کردند و احتیاجات بهداشتی 14000 قریه را با جمعیتی بیش از 5 میلیون نفر تأمین می‏نمودند.

سپاه بهداشت از لیسانسیه‏ها و دیپلمه‏هاي وظيفه تشکیل شد تا در روستاهای دورافتادۀ ایران در امور پزشکی به یاری روستائیان بشتابند.

8- سپاه ترویج و آبادانی
سپاه ترویج و آبادانی، طبق فرمان يكم مهر ماه 1343 شاه فقید ایران، برای تکمیل اصلاحات ارضی ایجاد شد؛ زیرا به دنبال از میان رفتن رژیم ارباب و رعیتی، می‏بایست کشاورزی ایران به کلی عوض شود و با بالا بردن سطح تولید، وسايل بالا رفتن سطح زندگی روستائیان و کشاورزان فقیر و کم درآمد فراهم آید.


تنها سه سال پس از اجرا، جمعن دو هزار سپاهی ترویج و آبادانی در روستاها و قصبات دور کشور به خدمت پرداختند و برای تعلیم اصول جدید کشاورزی و دامپروری، اقدامات بسيار مؤثری انجام دادند.


9- خانه‏های انصاف
هدف از تأسیس خانه‏های انصاف نیز بهبود وضع زندگی روستائیان فقیر بود. برابری افراد و عدالت قضايی که در قانون اساسی ایران پیش‏بینی گشته بود، در عمل، به علت ظلم و فشار اربابها و مالکین و جهل رعایا، بی‏اثر مانده بود. با تشکیل خانه‏های انصاف، این مشکل بزرگ از میان رفت و به جای آنکه روستائیان برای احقاق حق خود به شهرها روی آورند، عدالت‏خانه وارد روستاها گردید. نهمین اصل انقلاب سفید ایران به تاریخ 21 مهر ماه 1344 رسمن توسط شاهنشاه فقید ایران اعلام شد و از آن تاریخ به بعد، هرساله هزاران فقره از دعاوی مختلف روستائیان در خانه‏های انصاف که در واقع محاکم قضايي روستائیان بودند، حل و فصل شدند.

ادامه دارد.

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

26 دی: سالروز خروج شاه فقید از ایران

هنوز بر كبود آسمانها، قلبي براي ميهنش مي‏طپد

ای خاک وطن گرچه شدم از تو برون / با چشم پرآب و قلب آغشته به خون
سوگند به خاک درت ای کاخ امید / تن بردم و دل نهادم آنجا به درون

سی و یک سال پیش، با شعله كشيدن خشم اقشار متحجر و منجمدالفكر مذهبي جهت ايجاد حكومت ديني مطابق اصول زندگی اعراب بدوي 1400 سال قبل، و با فشار و دروغ‏پراكني اقشار ديگري از به اصطلاح روشنفكران جامعه جهت اعطاي آزادي به فعاليتهاي گروهكهاي ايدئولوگ و تروريست نظير فدائيان، مجاهدين خلق و حزب توده، كشور به واسطهء اعتصاب كاركنان نمك‏نشناس شركت نفت، ترور مستشاران نظامي خارجي توسط تروريستهاي چپ و مذهبي، ترور، توهين، تحقير و آزار خانواده‏هاي نظاميان، كارشكني برخي از اعضای نيروي هوايي شاهنشاهي، و ... ايران در بحراني عظيم فرو رفت؛ شعله‏هاي ويرانگري كه نظام ملي 2500 ساله را مي‏رفت درهم بكوبد و دوباره ياد و خاطرهء گردن زدن دهها هزار تن از ایرانیان را توسط سپاه اعراب در تيسفون و ديگر نقاط ايران در 1400 سال پيش، زنده نمايد، با حكومت نظامي ازهاري، يا دولت ملي شاهپور بختيار نيز قابل برگشت نبود.

ياري اندر كس نمي‏بينيم، ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد، دوستداران را چه شد
گل بگشت از رنگ خود، باد بهاران را چه شد
كس نمي‏گويد كه ياري داشت حق دوستي
حق‏شناسان را چه حال افتاد و ياران را چه شد

شاه فقيد ايران، بر خلاف ميل باطني خويش، به جاي ايجاد فضاي بيشتر نظامي، كه برقراري آن، به دليل وجود نيرويي قدرتمند چون گارد جاويدان، امكان‏پذير بود، كشور خويش را با جسمي دردمند از يك بيماري مهلك و روحي آزرده، براي هميشه و با چشماني گريان ترك نمود، تا بدين ترتيب، شايد آرامش به ايران بازگردد. هنگامی که در روز 26 دی ماه 1357 شاه فقید ایران به همراه شهبانو فرح پهلوی و چند تن از اعضای خانواده‏اش از ایران خارج شد، شتاب تحولات جایی برای بازاندیشی دربارهء دلیل خروج زودهنگام او باقی نمی‏گذاشت. در سالهای گذشته با انجام برخی پژوهشها و پیدا شدن امکان دسترسی به برخی از اسناد مانند اسناد موجود در وزارت خارجه بریتانیا و انتشار برخی از نتایج برنامه مطالعه تاریخ شفاهی ایران، بحث دربارهء زندگی و شخصیت اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی، ابعاد تازه‏ای یافته است. اعلاحضرت محمدرضا پهلوی، چهارمین شاه ایران بود که در یکصد سال اخیر ناخواسته کشور را ترک می‏کرد.

شاه فقید: «آیا فکر می‏کنید آقای خمینی می‏تواند همهء اینها را طراحی کند؟ مغز متفکر همهء چیزها باشد و همه چیز را سازماندهی کند؟ من می‏دانم که یک نفر به تنهایی نمی‏تواند چنین کاری انجام دهد. پولهای زیادی هزینه شده‏اند. می‏دانم که کارشناسان ارشد تبلیغات، به کار گرفته شده‏اند تا این اتفاقها بیفتد. من فکر نمی‏کنم او به تنهایی برنامه‏ریزی کرده باشد، برنامه‏ریزی‏ها در جای دیگری انجام شده است.»

شاه فقید برای پرهیز از خونریزی و قرار گرفتن در برابر مردمی که هر روز مرتجعین و تهی مغزان مذهبی آنان را تحریک می‏کردند، کشورش را ترک کرد. او گفت که شاه انتظار چنین فاصله‏ای میان خود و مردم را نداشت و این امر در شکست روحی او موثر بود. به گفته آقای میلانی، شاه پس از خروج از کشور تا زمان کوتاهی امور ایران را پیگیری می‏کرد، اما پس از مدتی و در دوران اقامت در مراکش دچار ناامیدی شد و دیگر به تماسهایی که از ایران گرفته می‏شد پاسخ نمی‏داد.

شاه فقید ایران، 18 ماه پس از ترک تهران و پس از آنکه دولت آمریکا به او اجازه اقامت نداد در پنجم مرداد ماه 1359 در مصر درگذشت و شهبانو فرح پهلوی در مراسم خاک سپاری او وصیت نامه وی را خواند. زنده نام محمد انورالسادات، رئیس جمهور فقید مصر، مراسم بسیار باشکوهی را برای خاکسپاری شاه فقید ایران برپا کرد.

در دورهء کوتاه 37 سالهء حکومت شاه فقید، نوسازی عمدهء نهادهای فرهنگی، اجتماعی، نظامی و دستگاه اداری با سرعت دنبال می‏شد که پس از برنامهء فرهنگی و غرورآمیز دولت در سال 1350 در قالب بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران، وجهه و اعتباری بین‏المللی نیز برای ایرانیان بدست آمد. در جریان این برنامه، شاه فقید هدفش را دستیابی به تمدن بزرگ را مطرح کرد که از سوی تهی مغزان مذهب پرست داخلی، به عنوان بلندپروازی و تجمل افسار گسیخته توصیف شد.


شاه فقید برای ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) تلاش بسیاری کرد و موقعیت منطقه‏ای ایران را از نظر سیاسی و نظامی به مقام بسیار والایی رساند. نظر شاه در این زمان این بود که برای پیشرفت سریع‏تر کشور باید از هرگونه اختلاف سیاسی پرهیز کرد و به همین دلیل حزب واحدی به نام حزب رستاخیز را در سال 1352 تاسیس شد. شاه فقید امیدوار بود از طریق این حزب بتواند نیروهای نوسازی را سازمان دهد؛ نيروهايی که معتقد بود خود آنان را نمایندگی می‏کند تا بتوانند ایرانی آباد، سربلند، پرافتخار و آرام را در دل منطقهء پرآشوب و جنگ‏خیز خاورمیانه بسازند.


برخی از برنامه‏های سیاسی و فرهنگی شاه فقید که بسیار جلوتر از زمان خود بودند، همچون برابری حقوق اقلیت‏های دینی با مسلمانان، شرکت دادن زنان در انتخابات و آزاد سازی زنان در مسائل جامعه و ادارهء اجتماع، از سوی نیروهای مذهبی تهی مغز و مرتجع به رهبری آیت الله خمینی در ادامه برنامه کشف حجاب رضا شاه دانسته و محکوم می‏شد.


همچنین برخی از به اصطلاح منتقدان البته از نوع عقب مانده ذهنی، نظر مثبتی به تلاش شاه فقید برای نوسازی و تجهیز ارتش شاهنشاهی با سلاحهای جدید نداشتند و از اين تلاشها به عنوان هزینه‏های غیرضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا ياد می‏کردند. نیروهای چپگرا او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار می‏دادند. با وقوع انقلاب مذهبی و آغاز جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق، پوچی تمامی این ادعاها اثبات گشتند.

ما ايراني‏ها گاهي براي اصلاح يك شاخهء كوچك خشكيدهء درختي تنومند، كل درخت را از ريشه درمي‏آوريم و اين كاري بود كه در دي و بهمن 57 با موفقيت به انجام رسانديم تا اكنون، در جهنمي كه به نام بهشت عدالت اسلامي بنا كرده‏ايم، زندگي نمائيم و اين نيز حق ماست زيرا كه خودمان آن را خواسته‏ايم و تاكنون، برخلاف ابراز مخالفت و فحش و ناسزا گفتن‏هايمان در درون تاكسي و اتوبوس عليه نظام حكومت ديني ايران، بازهم در انتخابات فرمایشی و راهپيمايي‏هاي مضحک دولتي شركت مي‏كنيم تا مشت محكمي بر دهان استكبار و كل كشورهاي جهان زده باشيم تا اسرائيل، آمريكا، انگليس، فرانسه، آلمان، دانمارك، بلژيك، هلند، اسپانيا، كانادا، ژاپن، و ... را به زانو درآوريم.

تیرباران جمعی از اعضای گارد شاهنشاهی در کردستان (1358) توسط انقلابیون بنیانگذار اسلام ناب

هيچگاه از خود نپرسيديم كه علت ديو ناميدن كسي كه در تمامي عمر خويش، براي داشتن ايراني بهتر و آبادتر تلاش كرد، روستائيان را از نظام مخوف ارباب و رعيتي نجات داد، ارتشيان و معلمان را شان و منزلت اجتماعي بخشيد، به زنان، حق انسان بودن را عطا كرد، به اقليتهاي مذهبي بها داد و كتاب آسماني آنها را برابر با قرآن دانست، براي توسعهء كمي و كيفي آموزش و پرورش و دانشگاهها و ... كوشيد، چه بود؟ و علت فرشته ناميدن كسي را كه از همان ابتدا، با ادعاهاي دروغين آزادي و نظام دمكراتيك، خود و اطرافيانش را به قدرت رساند و سپس به قلمع و قمع مخالفين و دگرانديشان، بستن روزنامه‏‎ها، سركوب زنان و جوانان به بهانهء حجاب گرفته تا نوع چكمهء پايشان، و ... اقدام نمود، چيست؟


شورش 57 به روايت برخی از تصاوير


گزارش خروج شاه فقيد از ايران (كيهان 27 / 10 / 57 )


نظر يك بانوي شهروند در مورد حجاب اجباری (كيهان 3 / 11 / 57 )


رژهء گارد همیشه جاويدان در برابر زنده نام تیمسار علی نشاط (كيهان 4 / 11 / 57 )
دانلود همین فیلم


خروج 15 فروند شكاري تازه تحويل شدهء اف16 از ايران (كيهان 8 / 11 / 57 )